در محور عملیاتی شلمچه در خاکریزهای نونی شکل که دشمن برای کند کردن حرکت نیروهای اسلام طراحی کرده بود، همراه شهید کابلی برای سرکشی و شناسایی وارد منطقه شدیم. مقداری که در کانال های سیمانی حرکت کردیم، او به بالای کانال رفت ادامه مطلب
زمانی که وسایل منزل را جمع می کردیم که به ارومیه برویم، با توجه به اینکه دخترمان در دانشگاه یزد درس می خواند، به حاج سعید گفتم: اگر سپاه اجازه دهد یک سال دیگر در یزد بمانیم. اما همسرم پاسخی به من ادامه مطلب
همه امید و اعتقاد این مرد بزرگ بعد از خدا، به آقای خمینی بود. به یاد دارم در بحث انتصاب او به سمت اولین رئیس ستاد مشترک بعد از انقلاب آن آقایان (لیبرال ها) در شورای انقلاب به شدت با این انتصاب ادامه مطلب
پس از ازدواج به اتفاق همسرش به اصفهان رفت. هر وقت که از هوانیروز برمیگشت و به شمال میآمد، بدون اینکه استراحتی بکند یا غذایی بخورد، به اتفاق همسرش به سمت مزرعه میرفت و به پدرش در جمعآوری محصولات کشاورزی کمک میکرد. ادامه مطلب
در آبان ماه سال ١٣٥٩ در سوسنگرد، عملیاتی علیه نیروهای عراقی انجام گرفت تا آن شهر از تعرض دشمنان رهایی یابد. شهید فلاحی در نقطهای میان خط آتش نیروهای خودی و سربازان دشمن برای نظارت بر این عملیات حضور داشت و تنها ادامه مطلب
چهار، پنج سال مطالعات گسترده در ادیان مختلف، باعث گرایش شدید او به اسلام شد. نماز به موقع، قرآن و روزه اش ترک نمی شد. آن موقع کسی به اسم تیمسار ربیعی فرمانده پایگاه شیراز بود. وی در ماه رمضان ساعت ۱۰ ادامه مطلب
در یک دوره آموزشی، نارنجکی به زعم اینکه آموزشی و دودزا است پرتاب می شود که شهید فروزنده تا متوجه این اشتباه دوستان در آتش زا بودن نارنجک می شود، بلافاصله آن را برای جلوگیری از صدمه دیگران مهار می کند و ادامه مطلب
شهید عاصی زاده حدود سی دستگاه لودر و بلدوزر به منطقه آورد که شروع کردند به ایجاد خاکریز. در این هنگام سر و کله تانک های عراقی از دور پیدا شد و با گلوله های مستقیم به لودرها و بلدوزرها حمله کردند. ادامه مطلب
روزی با مربیگری و هدایت محمد طرحچی به «علم کوه» رفته بودیم و از صخره ای سنگی بالا می رفتیم. یک گروه خارجی هم برای سنگنوردی به «علم کوه» آمده بودند. من می دیدم آنها برای برنامه های خودشان از کارهای آقای ادامه مطلب
شب عید نوروز سال ۱۳۶۴ به اتفاق از منطقه می آمدیم تا سری به خانواده هایمان بزنیم. وقتی وارد اهواز شدیم، کنار یک مغازه میوه فروشی توقف کرد و گفت: چطوره قدری میوه و شیرینی بخریم؟ گفتم: خوبه. مشغول جدا کردن میوه ادامه مطلب