حسن درویش در سال ۱۳۴۱ در روستای جعفر آباد شوش دانیال چشم به جهان گشود. کودکی شجاع که در دوره تحصیلات ابتدایی به علت ظلم ستمشاهی مجبور شد به همراه خانواده، زادگاهش را ترک کند. حسن پس از مدتی زندگی در دزفول به شوش دانیال مهاجرت کرد و صدای مادر برای همیشه در ذهنش باقی ماند: «طاغوت زمین و زندگی ما را تصاحب و منزلمان را در روستا با خاک یکسان کرد.» کلاس هشتم را تازه به اتمام رسانده بود که برای امرار معاش خانواده به شوش رفت تا در کنار برادر به کار مشغول شود. او علاوه بر کار در روز، شب ها برای تعلیم قرآن در مجالس قرآن شرکت می کرد که با اوج گرفتن انقلاب به عنوان یکی از مظلومان تحت ستم شاه پیام امام (ره) را لبیک گفت.
حسن پس از پیروزی انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی به حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب پرداخت و با تشکیل سپاه پاسداران، سبز پوش دشت شقایق گشت. جنگ تحمیلی برگ زرین دیگری از کتاب عشق حسین بود. او در عملیات بسیاری حماسه آفرید و مهارتش را در شلیک آر.پی.جی٧ و ساختن قایق های محلی در رودخانه کرخه و غنیمت گرفتن تانک های بسیاری از دشمن بعثی به همه اثبات کرد.
درویش در طول جنگ تحمیلی، مسئولیت جبهه شوش و تشکیل و فرماندهی تیپ ۱۷ علی بن ابی طالب قم و فرماندهی تیپ ۱۵ امام حسن (ع) (تیپ مستقل ۱۵ تکاور دریایی) را بر عهده داشت و بارها به کمک نیروهایش دشمن را از حریم سرزمین اسلامی دور کرد.
او پس از مدتی به لبنان رفت و بعد از بازگشت، با حضور در تیپ ۱۷ علی بن ابی طالب و درخشش دوباره در مقر فرماندهی تیپ ۱۵ امام حسن(ع) شهامتش را به استکبار نشان داد. سرانجام این دلاور در سال ۱۳۶۳ به شوق دیدار پروردگارش در عملیات بدر جاودانه شد و خورشید شرمسار از ایثار مردی که از ناحیه سر مورد اصابت ترکش قرار گرفته بود، در پشت ابرها مخفی گشت تا این بار نور وجود حسن قلب مردم جهان را روشن کند. پیکر پاکش را در شوش دانیال به خاک سپردند.
از وصیت نامه شهید
… شما هم بدانید این انقلاب اسلامی شکست نخورده و ان شاء الله نمی خورد که این سخن امام خمینی است. این فرموده حضرت روح الله است، چرا که او گردنکشی های ابر قدرت ها را با توکل بر خداوند و عشق به اسلام کوتاه کرده است….
امت اسلام بدانند که تنها راه تداوم این حرکت خدایی توکل به خدای رحمان است. توکل کنید.