یونس زنگی آبادی
شهید یونس زنگی آبادی در سال ۱۳۴۰ در خانوادهای مستضعف و متدین در روستای «زنگی آباد» کرمان به دنیا آمد. پدرش «ملا حسین» مردی مؤمن و عاشق اهل بیت بود. وقتی در سن ۷۵ سالگی از دنیا رفت، یونس دوازده سال بیشتر نداشت.
پس از پدر، مادر خانواده با سختی و مشقت برای تأمین معاش زندگی همت کرد. از این پس، یونس نوجوان برای کمک به هزینه زندگی در کنار درس خواندن به کارگری روی آورد.
با شروع زمزمه های انقلاب در حالی که دانش آموز دبیرستان بود در تظاهرات و حرکت های انقلابی نقش جدی داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، به کردستان رفت و در سال ۱۳۶۰ لباس سبز پاسداری را به تن کرد. تا مدتی به عنوان مسئول آموزش لشکر ۴۱ ثارالله کرمان منصوب شد، اما جدیت، تدبیر، شجاعت و جسارت او در عملیات مختلف باعث شد او را فرماندهی بنامیم که همه زندگی اش در جبهه های جنگ خلاصه می شد تا اینکه به قائم مقامی فرماندهی تیپ امام حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله منصوب شد
خاک شلمچه و عملیات کربلای ۵، باشکوه ترین فراز زندگی شهید حاج یونس زنگی آبادی بود. حماسه شورانگیز حاج یونس در این عملیات نام زیبای او را برای همیشه در کنار نام مردان بزرگ این سرزمین جاودانه کرد.
خاطره ای از شهید
وقتی خطبه عقدمان خوانده شد و مرا به خانه بردند، اول وضو گرفتیم و دعای کمیل خواندیم. شب جمعه بود. دعای توسل و بعد زیارت عاشورا و بعد از آن دو یا سه سوره از قرآن را هم خواندیم.
حاج یونس گفت: «من چند تا دعا می کنم، تو هم آمین بگو»
دعای اولش این بود: خدایا یک حج ناغافلی را نصیب من کن.
- خدایا شهادت در راهت را نصیب من کن.
خودش در جبهه بود و بچه های سپاه، کار حج اش را درست کرده بودند.
یکی از دعاهایش هم این بود: خدایا بچه اول من پسر باشد و اسمش را بگذارم مصطفی.
سومین دعایش هم مستجاب شد. بچه اولمان پسر شد و نامش مصطفی هر سه دعایش مستجاب شد.