به سال ۱۳۳۳ در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان با شهادت برادرش علی به دست ساواک، وارد جریانات سیاسی شد. پس از اخذ دیپلم به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به تبریز آورد.
بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت ٤ ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده ای از خود به یادگار گذاشت. همچنین وی مدتی مسئولیت جهاد سازندگی و فرماندهی عملیات سپاه ارومیه را بر عهده داشت.
شهید باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی ها مؤثر باشد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت المقدس شرکت کرد. در مرحله دوم عملیات بیت المقدس از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت هایی که داشت، در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی سیم هدایت کند.
در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی امان در داخل خاک عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد. فرماندهی عملیات مسلم بن عقیل و فرماندهی لشکر عاشورا در عملیات های والفجر مقدماتی، ۱، ۲ ،۳ و ۴ از مسئولیت های دیگر ایشان بوده است. در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به درجه رفیع شهادت نایل آمد، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده اش تماس گرفت و چنین گفت: «شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است.» بعد از شهادت برادرش حمید، روح در کالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به او خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شده و از امام رضا(ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهادت را نصیبش کند. سپس خدمت حضرت امام (ره) و حضرت آیت الله خامنه ای رسید و از ایشان درخواست کرد که برای شهادت دعا کنند.
این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ۲۵/ ۱۱ / ۶۳ . بر اثر اصابت تیر مستقیم ندای حق را لبیک گفت. قایق حامل پیکر مطهرش در آب های هورالعظیم، مورد هدف آر پی جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
از وصیت نامه شهید
خدایا چگونه وصیت نامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانی ام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو. خدایا نبرم در حالی که از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود. خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا ابا عبدالله شفاعت! آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن…