ذبیح الله عاصی زاده
شهید ذبیح الله عاصی زاده در سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی و متدین در اردکان یزد قدم به دنیا گذاشت. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و هنرستان، موفق به اخذ دیپلم در رشته اتومکانیک شد. با اوج گیری جریانات انقلاب در صف مبارزان قرار گرفت و به پخش اعلامیه، تصاویر و نوارهای رهبر انقلاب پرداخت.
با پیروزی انقلاب و سپس آغاز جنگ تحمیلی توسط دشمن بعثی به خیل سبز جامگان سپاه پیوست و با اولین گروه از پاسداران اعزامی استان یزد به جبهه رهسپار شد. از زمانی که قدم به جبهه گذاشت تا لحظه شهادت دست از تلاش و مبارزه نکشید و با اعزام های متعدد و حضور در عملیات هایی چون فتح خرمشهر، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی و والفجر ۱، ۲ و ۴ علیه دشمن متجاوز جنگید و نام خود را به عنوان اولین فرمانده شهید و بنیانگذار تیپ ۱۸ الغدیر ثبت کرد
وی در طول سالیان متمادی که در جبهه حضور یافت، توانست در جبهه سوسنگرد و در عملیات بیت المقدس در سمت فرماندهی گردان امام علی(ع)، در عملیات رمضان فرمانده گردان امام حسین(ع)، در عملیات محرم مسئول اطلاعات عملیات تیپ ۸ نجف اشرف و در عملیات های محرم، والفجر مقدماتی و والفجر۱، به عنوان فرمانده محور عملیاتی عملیات لشکر ۸ نجف اشرف و فرماندهی تیپ تازه تاسیس ۱۸ الغدیر خدمت کند.
وی در عملیات والفجر ۴ در سال ۱۳۶۲ در منطقه غرب بانه، ضمن اینکه مسئولیت محور عملیاتی لشکر ٨ نجف اشرف و فرماندهی تیپ ۱۸ الغدیر را بر عهده داشت، بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ دشمن به شهادت رسید.
در فرازی از وصیت نامه اش آمده است: «موقعی که سلاح های ما به زمین افتاد، برای برداشتن [آن] از همدیگر سبقت بگیرید و نگذارید خون شهیدان ما بخشکد و باید هر چه سریع تر و با سرعت عمل بیشتر راهشان را ادامه دهید. شما باید حافظ ولایت فقیه باشید و امام و رهبر مان را همچون نگین انگشتر در میان خود نگه دارید، تمام مشکلات را بدون سر و صدا حل کنید و نگذارید این قلب امت لحظه ای درد بگیرد.»
خاطره ای از شهید
شهید عاصی زاده حدود سی دستگاه لودر و بلدوزر به منطقه آورد که شروع کردند به ایجاد خاکریز. در این هنگام سر و کله تانک های عراقی از دور پیدا شد و با گلوله های مستقیم به لودرها و بلدوزرها حمله کردند. با منهدم شدن چند دستگاه از وسایل ما، راننده ها دچار اضطراب شدند. آنها پیاده می شدند و کسی جرئت نمی کرد به احداث خاکریز ادامه دهد. در این هنگام شهید عاصی زاده با عجله خودش را رساند بالای یکی از لودرها و راننده را که در حال پیاده شدن بود نگه داشت. به راننده گفت: بنشین و کارت را ادامه بده، مطمئن باش اگر ترکش بیاید اول به من اصابت می کند. راننده با قوت قلب بیشتری شروع به کار کرد. بقیه هم وقتی این منظره را دیدند پشت دستگاه ها نشستند و با قوت احداث خاکریز را ادامه دادند