بعد از فتح خرمشهر، یک روز صبح، مهدی به همراه چند تن از دوستانش قصد رفتن به مأموریت داشت. همرزمانش به او می گویند: «بیا صبحانه بخور.» ولی مهدی می گوید: «می خواهم صبحانه را در بهشت بخورم.» در همان مسیر آقای عظیمیان به او یک سیب می دهد ولی او پاسخ می دهد: «روزه هستم. میخواهم در آن دنیا از دست پیامبر افطار کنم.» در مسیر، یک خمپاره به خودرو برخورد می کند و مهدی شهید می شود. ولی هیچ یک از دوستانش حتی مجروح هم نمی شوند. این اتفاق در روز جمعه ۲۷ رجب رخ می دهد.