شهید نامجو در کنار حضرت آیت الله خامنه ای حدود دو سه ماه متوالی در ستاد عملیات نامنظم فعالیت داشت. در طول این مدت که ما زیر بمب و موشک دایم بودیم، بعضی وقت ها تماس تلفنی با ما داشت و جویای احوال ما می شد. یک بار در حین صبحت تلفنی متوجه شدم که صدایش گرفته است. پرسیدم: طوری شده؟ و او با لبخند گفت: «چیزی نیست نگران نباش، از دود و آتش است.» و پس از آن پیغام فرستاد که پمادی برایش تهیه و ارسال کنیم. علتش را پرسیدم، گفت انگشتان پایم زخم شده است. پرسیدم چرا؟ گفت: «برای اینکه وقت نمی کنم پوتین هایم را از پایم در آورم.» چند شب بعد ناگهان دیدیم شهید نامجو به منزل آمد. از او پرسیدم: چطور شد که به مرخصی آمدی؟ گفت: «آقای خامنه ای به من امر فرمود: سید! دو، سه شب برو خانه.»